دیشب دوباره اداپتورم از دستم افتاد! یکی نیست به من بگه دختر مریضی که با خودت اینور و اونور میبریش؟مشکل که نداره باتری گوشیت! وا بده دیگه..
حالا امیدوارم این یکی سالم بمونه.
هنوز حقوقم رو نریختن.
موهام انقدر خوشگل شده که هرکی منو دید،تاکید میکنم هرکی منو دید،منشن کرد که چقدر ناز شدی!
سوگند داره میاد ایران این هفته.بهم گفت یه عالمه سوپرایز برات دارم.خدایا..من خجالت میکشم اینطوری واقعا.
بچه ها اصرار دارن یکشنبه باهاشون برم. هرکدوم یه جوری اصرار میکنن که میام دنبالت که رانندگی نکنی زانوت درد بگیره دوباره. یکشنبه میخوام از شب قبل،اب هندونه بگیرم ببرم برای بچه ها.به محمد گفتم اینسری تو چیزی نگیر من میگیرم.
عجیبه این زندگی!!
از فردا دوباره درس خوندن رو شروع میکنم.به صورت خیلی جدی و محکم.
زانوم درد میکنه :( ناراحتم و غصه دارم بابتش.دکترم گفت که یکم التهاب هم داره. نمیدونم،نمیخوام غر بزنم..مطمئنم حکمتی پشتشه.مطمئنم دلیلی داره. میدونم که خدای من،قبل از این که دردی رو بده،صبرش رو قبلش داده.
امیدوارم که به خیر بگذره و بتونم دوباره بدوم و برم کوه.
خلاصه که همین.
شکر و الهی شکر.
شب بخیر.
مینیسکِ زانوی راستم پاره شده :)
بین گریدِ ۱ و ۲ئه ولی خداروشکر.
دارو دارم و از فردا باید برم فیزیوتراپی.
فعلا نه کوه میتونم برم نه بدوم نه رانندگی طولانی مدت بکنم. :(((((
دیشب کلی گریه کردم،ارمان بهم گفت که صبح حاضر باشم میاد دنبالم تا با بچه ها بریم اونا میدون،من و ارمان پیاده راه بریم.خیلی رفیق خوبیه.بعد همش باهام حرف زد که غصه نخورم و دیگه گریه نکنم.
پیش دوستام بودن یکم حالم رو بهتر میکنه.
اخی چقدر روحیه ی لطیفی دارم :))))
مثل همیشه،همه چیز رو،میسپارم به دست نازنین خدای عالم..میدونم که اون،بهترین ها رو میخواد برای من.
خدا جونم..تو بخواه؛ تو بخوای خیره.
دوستت دارم.
خب من یه آهنگی دارم که وقتی لازمه گریه کنم، گوشش می دم. اصلا هم ممکنه ناراحتیم ربطی به متن شعر نداشته باشه ولی به محض اینکه پلی کنم، اشکم می ریزه. می تونم تا صبح هزار بار گوشش بدم و گریه کنم. البته الان میخوام بخوابم ولی همین یکی دو ساعت پیش که از یه چیزی ناراحت شدم سریع پلی کردم و گریه کردم! انگار اعتیاد پیدا کردم بهش. که موقع ناراحتی حتما باید همونو گوش بدم. روم نمی شه اسم آهنگو بگم =)) ولی خب خوانندش داریوشه.
امشب فهمیدم که وقت چیزی ناراحتم کرد و اون چیز، قابلیت حذف شدن رو داره، حتی یه لحظه هم وقت رو تلف نکنم و حذفش کنم. چند بار خواستم تحملش کنم یا باهاش کنار بیام ولی امشب دیگه نتونستم! و دوست ندارم دیگه هرگزه هرگز تکرار بشه. البته اندکی ازش باقی مونده که هنوز ناراحتم میکنه و به احتمال زیاد تا چند وقت دیگه اونم حذف کنم
5 رو از پریود بودنم میگذره.ولی امروز حالاتی رو دارم مثل پی ام اس.غمگینم،بی انرژی ام و بی انگیزه ام!
بله صبح هم خواب موندم و ۹/۳۰ بیدار شدم.
خب تقصیر خودمه درواقع که غیر واقع بینانه هدف گذاری کردم! اخرین باری که ۵ صبح بیدار شدم و درس خوندم، ۹ سال پیش برای کنکور بوده! چه انتظاری داشتم که اینطوری برنامه ریختم؟هیچ نمیدونم.
عیبی نداره.امشب برنامه ی بهتری میریزم.
من رو بچه ها خیلی حساسم. خیلی! در این که تو خیابون همش چشمم بهشونه. حتی شده مامانه جلو ویترین بمونه بچهه واسه خودش بره من رفتم صداش کردم گفتم رو پیش مامانت. همیشه وقتی یه بچه تنها می بینم می پرسم مامانت کجاست؟ هنوز می بینم بچه ها تنها تو کوچه ن. توروخدا مواظب همه ی بچه ها باشیم. خیلی بی دفاعن. زورشون حتی نمی رسه یه چیپس رو باز کنن چه برسه به اینکه از خودشون دفاع کنن... همش یاد دانش اموزای کوچولوم می افتم و ناراحت می شم. چجوری دلشون میاد این کوچولوهارو..؟ چجوری؟