Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

نازک دل

خب اونجایی که سپاه تورانیان،به خون خواهیِ سَلم و تور و به فرماندهیِ افراسیاب به ایران حمله میکنه و قباد،پسر کاوه ی آهنگر رو میکشه و نوذر پسر منوچهر شاه،یاد حرفای پدرش موقع مرگ میفته و نا امید میشه و این وسط سام هم میمیره و زال.درگیر غم و اندوهِ از دست دادن پدرش میشه و در نهایت،سپاه ایران،در مقابل سپاه تورانیان شکست میخوره،گریه کردم. نمیدونم چرا..دلم گرفت خب :((((

نظرات 1 + ارسال نظر
مسیح پنج‌شنبه 4 اردیبهشت 1404 ساعت 10:26 http://Roozhayetanhaei.blogfa.com

این خیلی دردناکه...
یاد شعر آرش افتادم
که چطور ایرانیان را تحقیر کردند

بله واقعا :(((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد