Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

قعر گالری

امشب توی گالریم دنبال چیزی میگشتم که یسری عکس دیدم! ظاهرا یادم رفته بوده پاکشون کنم. اولش حس خاصی نداشتم؛ولی بعدش احساساتم تلفیقی بود از دلتنگی،غم و کمی خشم! نمیدونم چرا خشم.

اون عکس ها هنوزم توی گالریم هستن. نه این که دلم نخواد پاکشون کنم.نه! فقط وقت نکردم امشب پاکشون کنمخلاصه که همین.

مروری بر اتفاقات

صورتم داره جوش میزنه و کلافه و ناراحتم.

یه مدت مثل اینه میشه بعد دوباره دیوونه بازی درمیاره.

…..

دیشب اونقدر م.ست بودم که نگو.خیلی کیف داد.یکی از بهترین م.ستی های زندگیم بود.

……

غیرممکنِ عزیز و دلنشینم،نه تنها به من نزدیک نمیشه که هی دور و دور تر هم میشه. :(

……

استقلال امروز بازی اول فصل رو ۱-۲ برد و خیلی خوشحالم.استقلال همیشه بودنش حال منو خوب میکنه.

……

فردا کلی کار دارم و شب بخیر.

شبانگاه

خدایا..

اگر از تو تشکر نکنم،از کی تشکر کنم؟

اگر از تو نخوام،از کی بخوام؟

قدردانم…قدردانِ ثانیه ها،قدردانِ حضور،قدردانِ داشته هام…

خدایِ غیرممکن هایِ من؛ کاشکی اون غیرِ ممکنِ عزیز و دوست داشتنی که توی دلم هست رو،برام به ممکن بدل کنی..

در نهایت میسپارم به خودت. تویی که بهترین ها رو برای من میخوای و تویی که هر خواستنت،خیره.

دوستت دارم.

شب بخیر.

آی دونت نو!

احساس میکنم کم خونی دارم!خیلی زود خسته و بی حال میشم…

نمیدونم.

یه غمی هم توی دلمه.

شاید هم دلتنگم.

خیر باشه ایشالا.

م.ه

از امشب براش مینویسم.

حسی که مدت ها در دلم بود،با دیدنش،جونی دوباره گرفت…

خیر باشه.

شب بخیر.