Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

تنبل

از شاگردایی که دیر میان سرکلاس خیلی خوشم میاد :دی

شکر

از این که بهم میگه «با سلیقه» خیلی خوشم میاد.

دیروز صحبت هایی داشتیم که جالب بود!

خدایا..

میدونم که خیر میخوای برام؛میدونم آنچه که اتفاق میفته،بهترینه،چون تو خواستیش..من به خواسته ی تو یقین دارم؛میسپارم به خودت هرچی که هست و نیست رو.

شب بخیر.

مرض

امشب در غمگین ترین حالتِ ممکنم.

یکم هم نگرانم.

اصلا کوفت.

آفرین

دوست ندارم اگه یه سری دانش آموز میگن من تیچرشون بشم، رفتار یه همکار با من عوض شه. همونطور که وقتی دانش اموزای دیگه میگن یکی دیگه تیچرشون باشه من تغییری نمی کنم.

روز مزخرف

امروز هم بی حوصله بودم،هم غمگین و هم عصبانی!

رفتم پیش روانپزشکم و داروهام رو کم کرد..شکر.

ازم نقشه ی مغزی گرفت و گفت ببین امواج بتای مغزت چقدر کم شده و نقاط قرمز و نارنجی توی مغزت چقدز کمرنگ شده.از ذوق سریع به بیبی زنگ زدم؛داشت استراحت میکرد،ولی باهام حرف زد و سعی کرد که خوشحالم کنه.این کاراش برام خیلی ارزشمنده.

اموزشگاه هم خبری نبود.

هنوزم خیلی ناراحتم.نمیدونم از چی. نه دروغ گفتم؛از این که پول ندارم ناراحتم.خیلی هم ناراحتم.

فردا خانوم گردالی رو میبینم و کلی خوش‌میگذره.

ایشالا که فردا روز خوبی باشه.

شُکر و الهی شکر.

شب بخیر.