Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

از اینکه کسی وبلاگمو نمیخونه خوشحالم..

از صبح درس نخوندم و خودمو با فرندز خفه کردم..نمیدونم چه مرگمه و چرا انقدر فرار میکنم! از چی و به کجا،اصلا نمیدونم!

میخوام به بابای ایسان بگم که پول ترم اخرم رو بده..به روی خودش نمیاره چرا :|