از اینکه کسی وبلاگمو نمیخونه خوشحالم..
از صبح درس نخوندم و خودمو با فرندز خفه کردم..نمیدونم چه مرگمه و چرا انقدر فرار میکنم! از چی و به کجا،اصلا نمیدونم!
میخوام به بابای ایسان بگم که پول ترم اخرم رو بده..به روی خودش نمیاره چرا :|