به مامان پیشنهاد دادم امروز ناهار،کباب دیگی یا همون به قول شما کباب تابه ایِ مرغ درست بکنه..الان بوی خیلی خوبی توی خونه پیچیده.
به نظرم منم مامانِ خوبی میشم.و غذاهای خیلی خوشمزه ای میپزم.خونه ای هم که توش زندگی میکنم یه خونه ی گرم و صمیمی،با یه عالمه شمع و همیشه خوش بو خواهد بود.
الان درگیر نصب کردن اون برنامه ی کوفتی روی لپ تاپمم.پیدا نمیشه از بس اپِ مزخرفیه! چینی ها هم خیلی احمقنا..فقط از اپ های مسخره ی خودشون استفاده میکنن.و همین رو به اینا هم یاد دادن..جزئی تر نمیتونم بگم.
خلاصه که اپلیکیشن آشغالش پیدا نمیشه.
باید یه راهی پیدا کنم.کلافه دارم میشم.
الانم میخوام برم زخم کاری ببینم..خیلی مزخرفه ولی فقط میخوام ببینم چی میشه.هووووع خیلی خوشحالم که امروز جمعه س .
بعدش میخوام یه دوش طولانی بگیرم.ماسک بزنم به صورتِ عزیزم.فیلم ببینم دوباره و حتما چیپس سرکه ای میخورم!یعنی حتمااا..شاید ادامه ی جزوه ی چهارشنبه م رو بنویسم.و همینا.
بوس.
میدونستید نی نی ها از وقتی توی شکم مادرشون هستن،دست غالبشون رو انتخاب میکنن؟(بغض زیاااد)
یعنی ما از همون موقع تصمیم میگیریم که دست راستمون غالب باشه یا دست چپ.
اخ قلبم.
یه دسته گل خوشگل میخوام. ایش.
من عاشق خونمونم.
خیلی دلم میخواد از دیشب و رفتار مامان و بابام بنویسم که چقدر دلگرمم میکنه.ولی راستش الان حوصله ش رو ندارم :)
باشه؟
خدافظ.
یه لحظه چشمم خورد به پستِ شرحِ وقایع!پسر چقدر ناقص نوشتم همه ی کلمه ها رودیشب انقدر چشمم درد میکرد نفهمیدم دارم چیکار میکنم..اما حال ندارم دوباره برگردم و اصلاحش کنم.ولش کن :دی
امروزم کلی سرم درد میکنه.سر دردِ اشغالِ مزاحم. یه مدت نبود از دستش راحت بودم.حالا اما دوباره برگشته.بمیر دیگه.
ایش.