از بس توی شاهنامه درمورد مُشک و عَنبَر حرف میزنن که دلم میخواد مشک و عنبر رو قورت بدم :)))
..
خب تا اینجا،سوگِ سیاوش،از داستان رستم و سهراب هم حتی غم انگیز تر بود..خیلی اشک ریختم براش.سیاوش خیلی آدم خوبی بوده.خیلی خیلی آدم گناهی و خوبی بوده.نه توی وطن خودش مِهری رو دید و نه وقتی به افراسیاب اعتماد کرد..توی زندگیش یا بهش تهمت زدن یا با بی مهری و بدی باهاش برخورد کردن.همیشه هم عاشق و دلتنگِ ایران بوده :(((((
افراسیاب بسیار پیمان شکن و کیکاووس بسیار بی خرد و بی تدبیر بوده! ایش..چندشا.
حالا فعلا رسیدیم به جایی که کیخسرو،پسر سیاوش به دنیا میاد.
باورم نمیشه گلی
هنوزم کسی هست که شاهنامه یخونه??واسه همین چیزاته خیلی خوشم میاد ازت
عااا..لطف توعه.مچکرم
چقد لاوی تووو
که شاهنامه میخونی از کتاب میخونیش یا چی؟؟
از رو کتاب میخونم.شعرش رو