Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

دو راهی!

باید تصمیم بگیرم.

دلم یه چیزی میگه،عقلم یه چیزی..

بدم میاد که با عقل و منطقم تصمیم بگیرم.عقل و منطقم همیشه راه های دردناکی رو پیشنهاد میدن اما معمولا آسیب کمتری رو متحمل میشم.

نمیدونم چه غلطی کنم.

خدایا! من به تو چی گفته بودم؟ چرا گوش ندادی به حرفم :( حالا خودت راه رو نشونم بده..توروخدا.

نظرات 3 + ارسال نظر
مجید جمعه 26 اردیبهشت 1404 ساعت 09:08

هر تصمیمی بالاخره نیاز داره کاری براش انجام بشه، بعد گرفتن تصمیم نیاز داره بعدش مسیر جدیدی شروع بشه، خب اینارو با منطقت انجام بده ولی سردوراهی رو با دلت پیش برو :)

خب اینم که همونه باز :) با منطقم تصمیم رو میگیرم و میگه نکن،بعد سر دو راهی که رسیدم،دلم میگه بکن! بعد به حرف دلم گوش‌ بدم؟خب چه کاریه از اول منطقم رو دخیل کنم؟

مجید چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404 ساعت 17:42

خب با دلت تصمیم بگیر ولی درست و با منطق انجامش بده

متوجه نمیشم چی میگی! دل و منطق من با هم در تضادن..چجوری با دلم تصمیم بگیرم ولی با منطق انجام بدم؟ :/

مجید چهارشنبه 24 اردیبهشت 1404 ساعت 15:23

با هرچی تصمیم میگیری به نظرم اوکیه ولی وقت عمل با منظقت عمل کن

گوش دادن به ندای منطقم،یعنی یه تصمیمِ دردناک :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد