Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

آنچه گذشت

شنبه ی قشنگی رو داشتم.

اصن کلاً روزایی که کارای خونه رو انجام میدم و توی‌ اشپزخونه میپلکم رو خیلی دوست دارم.خوش میگذره بهم :))

یه جمله ی قشنگ امروز شنیدم! یکی گفت «زندگی باید آدمو صبور کنه..»

انقدر نرفتم توییتر و توییت نزدم،امروز دایرکتم رو که دیدم،یه عالمه از دوستای توییتریم ازم پرسیده بودن کجایی و نگرانت شدیم. حوصله م نمیکشه.میرم یه چرخی میزنم و میام بیرون.بمونه برای روزای پی ام اس که غرقش بشم و غرغرامو توییت کنم :دی

عاشق آخرِ شبام. این که میشینم روی تختم،موهام رو شونه میکنم و دست و پام رو کرم میزنم و به لبم بالم لب و فلان و بیسار..همزمان هم پادکست گوش میدم و کم کم کتابم رو برمیدارم که بخونم. آخیش! خدایا شکرت.

عاشق اتاقمم..عاشق نور زرد و بوی خوبی که توی اتاقم میاد. باز هم آخیش و باز هم خدایا شکرت.

مامان خانوم جلی زنگ زد و وقتی داشت ماجرا رو تعریف میکرد،من و مامان هم همزمان زدیم زیر گریه..بابا هم چشماش اشکی شد. غمگینم و نگران. الهی که به خیر بگذره براشون.  :(((((

اون شعری که توی وبلاگم نوشتم رو تا نصفه حفظ کردم،اما یک رباعی از خیام رو هم حفظ کردم که مینویسمش:

نیکی و بدی که در نهاد بشر است

شادی و غمی که در قضا و قدر است

با چرخ مکن حواله کاندر رهِ عقل

چرخ از تو هزار بار بیچاره تر است

خیلی قشنگه ها! میگه انقدر ننداز گردنِ دنیا و چرخِ گردون! اون خودش از تو بدبخت تره! والا..

خلاصه که همینا.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد