امسال اولین سالیه که دارم ثانیه ها رو میبلعم.لمسشون میکنم و هر ثانیه رو زندگی میکنم.چون امسال من برنده شدم.برنده ی بازیِ زندگیِ خودم.امسال یاد گرفتم آهستگی چیه و چطوریه؟امسال تمرین کردم که آهسته باشم.
همیشه توی زندگیم شنیدم که میگفتن«تو چقدر عجولی!» ولی تهه دلم میدونستم که عجول نیستم؛یه چیزی در من بود که درست نبود.من همیشه میخواستم آروم باشم؛آهسته باشم و بتونم از دَم،لذت ببرم.هیچوقت تاحالا نتونسته بودم و همیشه یک چیزی درونم باعث میشد بیقرار و عجول باشم.
اما امسال .آهستگی رو یاد گرفتم و جمعه ها،رفتم به عزیزترین کلاسی که همه ی زندگیم دنبالش بودم.چرخ زدن رو یاد گرفتم،چرخیدم،رها شدم،بغض کردم و رسیدم به اون حالی که همیشه میخواستم.یاد گرفتم از موسیقیِ سکوت لذت ببرم.حالا میتونم در حالی که یه نوشیدنی گرم توی دستمه،بشینم و به سکوتِ خونه گوش بدم و ازش لذت ببرم.
کتاب های خیلی خوبی خوندم امسال.آدم هایِ اشتباه از زندگیم حذف شدن،دوستای خیلی بهتری پیدا کردم و برای اولین بار توی زندگیم کمپ کردن رو امتحان کردم و بالاخره فهمیدم این همون مدل سفریه که همیشه دوست داشتم و دلم میخواسته و خلاصه،دومینو های زندگیم،دارن مرتب و پشت سر هم،تق تق تق،دونه به دونه میفتن و من از دیدن حرکتشون لذت میبرم.
مثل همیشه،قبل از تولدم،زیاد مرور میکنم سالی رو که گذشت.میخوام ببینم دستاوردم چی بوده؟چیکار کردم؟آیا واقعا بزرگ تر شدم یا همون سنی رو دارم که سال پیش هم داشتم؟
و بله.من امسال بزرگ تر،پخته تر و دانا تر شدم..
خیلی خوشحالم دیگه.
باشه؟
تولدم مبارک.
چقدر خوبه که آدمی از خودش راضی و با خودش دوست تر باشه
بله خیلی ؛)