Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

۲ شَنبه

این ذاتِ حمایتگرِ مرد ها رو خیلی دوست دارم!

مثلا میگه اینو میخوای؟میگیرم برات..فلان جا دوست داری؟میریم.. یا مثلا از این چیزا..مثالش رو یادم نیست.

خوشم میاد دیگه.همین.

….

امروز مدرسه تموم شد.دلم برای مدرسه تنگ میشه. مشاور مدرسه بودن رو خیلی دوست دارم.اصلا بچه ها رو و گروه رو چون دوست دارم،مدرسه رو هم دوست دارم.مدرسمون رو هم خیلی دوست دارم.عاشق معاونمونم اصلا.باور کن :) کراشمه.انقدر ناز و دوست داشتنیه!

قرار شد هفته ی بعد برم برای قرارداد سال جدید ایشالا ^_^

….

اون مدرسهه که دوست داشتم اونجا هم برم، بهم زنگ نزدن.بی تربیتا..ایش :(

….

خانم دکترِ کلینیکمون دوتا مراجع بهم ارجاع داد و خوشحالم ^_^ این یعنی از کارم راضیَن اونجا. یِعس 

….

دلم برای کله کدو تنگ شده.هروقت یادم میاد که چه شرایط سختی رو احتمالا داره تجربه میکنه بغضم میگیره.اخه هروقت بابا در دسترسم نبود،به اون زنگ میزدم.درست مثل یه برادر. کله کدو میشه داداشِ خانومِ جِلی!

برای خانوم جلی و مامانش هم خیلی ناراحتم. آخه هرروز گریه میکنن و اصلا وضعیت خوب نیست.من و مامان هم اون روز پا به پاشون گریه کردیم :( از تهه تهه دلم دعا میکنم این قضیه زودتر اوکی بشه.

….

وای فردا چقدر کار دارم.

از چمدون و کوله بستن هیچ خوشم نمیاد.کاشکی یکی بود کوله م رو میبست

….

همینا دیگه.

خوابم میاد.

شب بخیر و بوس.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد