Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

تکلیفمو نمیدونم هنوز

اگر بتونم و پنج شنبه با مامان برم بیرون و باهاش یه صحبت اساسی و جدی داشته باشم خیلی خوب میشه! نمیدونم چرا توی این قضیه انقدر باهام مخالفت میکنه..میخوام ببینم اگر هیچ جوره کمکم نمیکنه،تکلیف خودم رو بدونم.

آخ..توی این مساله خیلی احساس تنهایی میکنم! عملاً انگار خودمم و خودم.البته نه..دلم فقط به خدای خودم گرمه.

ذهنم پره.

ولی حال دلم خوبه.شکر و الهی شکر.