Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

پس از مدت هااااا

با «ع» امشب رفتیم توچال. تا نزدیکای ایستگاه دو رفتیم.

به دلم نشست.اصلا به قصد این رفته بودم که فقط زشت نباشه،ولی ازش بدم نیومد:)))) خیلی وقت بود کسی به دلم ننشسته بود.

صبور و با حوصله بود انگاری!

مهربونه..

اهل کوه و کمپ و طبیعت و سفر..البته بیشتر کوه.

به شدت کاری،

احساساتی.

یه حالتِ ساپورتیو طوری هم داره!

خوش چهره.

بامزه.

وقتی میخنده خیلی قشنگ میشه.

حالا همین دیگه..نمیدونم در ادامه چی بشه!ولی وقتی برگشتم خونه،بهم مسیج داد..و خب میدونیم معنی این یعنی چی دیگه.

ایشالا که خیر باشه. خدا جون..میدونی که من قاطی کردم و نمیدونم چی درسته و چی غلط.لطفا کمکم کن که راه درست رو برم.تو بخواه.هرچی تو بخوای رو من هم میخوام..چون هرچی که تو میخوای،خیره.

بوس.

شب بخیر.

نظرات 1 + ارسال نظر
فاطمه میم شنبه 31 شهریور 1403 ساعت 20:10 http://www.fatememim.blogfa.com

چقد از شخصیت خوشم میاد

فاطمه ی عزیزم..دلتنگت بودم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد