امشب برای خودم چندتا لباس خریدم اما کفش نخریدم.یه عالمه از راه رو رفتیم و رسیدیم به همون مغازه ی مورد نظرم،اما پشیمون شدم.چون یادم اومد باید دنبالِ «کاربرد» باشم! خیلی فکر کردم و جا کفشی خونه رو با خودم مرور کردم و دیدم واقعا کاربرد این کفشِ جدید چیه برام؟وقتی دیدم جوابم «هیچی»ئه،پشیمون شدم و به مامان اینا گفتم نمیخوام،نخریدم و برگشتیم خونه
اما از شهر کتاب،برای چندتا از آدم های مهم و عزیز زندگیم کارت پستال خریدم.برای مامان،بابا،انار،خانوم گردالی،پری و مریم. برای انار،عیدی هم خریدم.دوتا کتاب خریدم که انقدر دوسشون دارم،شیطونه میگه ندم بهشون و دست خودم بمونه..هاها.
دیگه این که آرومم،خوشحالم و راضی ام.
خدایا شکرت.
راستیییی! امروز ۱۰ دقیقه چرخ زدم. شُکر..شُکر…شُکر.
شببخیر.