Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

شکر شکر شکر

امروز روزِ اولِ کارگاهم رو داشتم.

باورم نمیشه. ۱۰ تا ثبت نامی داشتم.بغض از خوشحالی دارم.

خوشحالم از این که خدای نازنینم،دومینو‌های زندگیم رو اینطوری برام چید تا بالاخره برسم به اینجا. تا اینقدر مورد اعتماد خانواده ها باشم که برای اولین کارگاه گذاشتن،اینطوری حمایتم کنن.برام خیلی ارزشمنده؛ قدر دانم و نهایت تلاشم رو میکنم که بهترین کارگاه زندگیشون باشه و کلی چیز یادشون بدم.

خدای عزیزم..من خیلی قدردانم و خیلی خوشحالم. خیلی خوشبختم و ممنونم ازت.بابت همه ی این فرصت هایی که توی زندگی برام ایجاد میکنی؛بابت همه ی چیزهایی که برام میخوای.من قبل از شروعِ این کارگاه،قبل از هر اقدامی براش،قبلش همه چیز رو سپردم به خودت و گفتم هرچی که تو بخوای.هر آنچه تو بخوای برای من بهترینه و خیرِ من در همونه.شکر و الهی شکر.

نمیدونی چه حسی دارم.

اهداف جدیدی توی ذهنم دارن شکل میگیرن.

امیدوارم به همشون برسم.

شب بخیر.

نظرات 1 + ارسال نظر
نازگل چهارشنبه 10 مرداد 1403 ساعت 12:16

امان از دلبری پست های هفتم هر ماه که اینجام جریانش حس میشه
من مطمئنم و باور دارم سورپرایزمون می کنی گیل دختر

جانه ر بیمیرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد