Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

روز مهم

فردا روز مهمیه.

امروز تصمیمم رو گرفتم.به سانی میگم که نه نمیام برای همکاری.والا! انگار من بچه ی 18 ساله ام که ازم این چیزا رو میخواد. میگه 6 ماه بیا اینجا کار داوطلبانه ی مفتی برای ما بکن تا ما دوباره بهت اعتماد کنیم :| برو عاااامو..نخواستیم.

آره. فردا روز خیلی مهمیه.

چند تا مدرسه باید برم برای پرزنت. نگرانم؟زیاااااد..خیلی زیاد! اسمِ 20 تا مدرسه رو نوشتم.

ولی فقط یه جوری دلم آروم میشه.

اینجوری که میسپارم به خدای خودم. به اون وجودِ خیلی عزیزی که بهترین ها رو میخواد برام. که خیر میخواد برام.

قبل از شروعِ کارم میسپارم بهش. همه چیز رو. تمام و کمال. میدونم اون چه که اون بخواد،قطعا خیره.

شکر و الهی شکر.

شب بخیر.

نظرات 1 + ارسال نظر
x پنج‌شنبه 4 مرداد 1403 ساعت 02:38 http://malakiti.blogfa.com

با کلی آرزوی خوب :)

قربونت برم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد