Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

ایش

ذهنم درگیره..خیلی درگیر!

نمیدونم چه جوابی بهش بدم..نمیدونم چی درسته چی غلط؟

امروز با سانی حرف زدم..فکر میکردم قبول میکنه که اون ایده م رو اجرا کنیم.البته خودش مشتاق بود،شوهرش مخالف.

یه سری چیزا گفت،یه سری شرایط گذاشت و بعد بهم گفت حالا بهش فکر کن و عجله نکن…

مغزم دارم ذوق ذوق میکنه و کلافه ام.

اه لعنت به ارشد و پایان نامه اصلا.

نظرات 1 + ارسال نظر
فاضله شنبه 30 تیر 1403 ساعت 13:57 http://1000-va2harf.blogsky.com

همه چیز میگذره

ایشالا که خیر باشه :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد