یه عنکبوت اومد روی لباسم،گفتم عه عنکبوت..و با دستم گرفتمش و گذاشتمش توی باغچه.
دیدم یکی از بچه ها داره با تعجب نگاهم میکنه! گفتم چیه؟ گفت چه جالبی تو..به عنکبوت دست زدی!انتظار داشتم جیغ بزنی..
و همیشه بهم میگن «شیر زنی تو» :دی یا هروقت خیلی خوشون بیادد از یسری کارام،میشنوم که میگن«گلی مرده! مَرد!»
البته که من همش اصلاحشون میکنم و میگم مرد چیه؟من زنم.بعد سریع میگن اخ اخ اره..زنِ زن..شیر زن
فکر کنم همه از رعد و برق میترسن و فقط منم که مشتاقِ شنیدنِ صدای رعد و برقم و از شنیدنش ذوق میکنم.
بهرحال منم خدا افریده :دی