Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

باریکلا

اون منو عصبانی میکنه!

گاهی انگار اصلا متوجه چیزی که میگه نیست..قبلا اینطوری نبود.نمیدونم بر اثر چی داره این شکلی میشه.داره غیرقابل تحمل میشه.هی سعی میکنم کماکان دوسش داشته باشما،ولی همش یه کاری میکنه که با خودم میگم چجوری انقدر احمقه!

من هم این بار ترجیح دادم که در مقابل حماقت و نادونیش  و حرفی که زده هیچی نگم!به جای این که بحث کنم یا حرفی بزنم،نفس عمیق کشیدم و به کارم ادامه  دادم.

و شاید باورت نشه ولی این کار جواب داد هم وقتم رو هدر ندادم هم اعصابم رو خورد نکردم.از این به بعد باید از این روش توی همه ی زمینه ها استفاده کنم.روش خوبی بود!

آفرین میگم به خودم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد