Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

به شایان میگم میدونی چیه؟احساس میکنم این برهه از زندگیم،اصلا وقتی نیست که قرار باشه یا دلم بخواد وارد رابطه بشم و کسی توی زندگیم باشه.

به اقای ح هنوز نگفتم نه. فردا میگم بهش.

زهرا دیشب دعوتم کرد برم خونه ش بمونم چند روزی رو..قرار شد شهریور این کار رو کنیم،با هم برگردیم اونجا. آخ ای کاش که بشه.

به پول خیلی بیشتری نیاز دارم..این میزان درامد اصلا کافیم نیست :(

شب بخیر.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد