جمعه ها توی خونه ی ما خیلی قشنگه.
همه ی روزا توی خونه ی ما خیلی قشنگه راستش :)
اگه از امروز بخوام بگم،با صدای محبت آمیزِ مامان بیدار شدم.بابا زنگ زد و گفت صبح براتون کیک پختم :) کیکِ خیسِ شکلاتی..
الان انار رفته حموم..
توی خونه پر از نوره.هم نور خورشید،هم نور محبت و عشقی که بینمونه.
بابا داره بساط کباب رو جفت و جور میکنه.
صدای ویگن توی پذیرایی پخش میشه.
مامان نشسته و داره کتاب دو قرن سکوت رو میخونه.
پیشی زیر نور آفتابِ بی جونِ پاییزی که از پنجره به خونه میتابه لم داده و دمش رو آروم آروم تکون میده.
خونمون گرمه.
صمیمیمه..قشنگه..پر از عشقه.