Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

بله یا خیر؟

از دیشب که رسیدم به وسطای داستان زال و رودابه،دارم فکر میکنم که چقدر عجیب بوده!

فکر کن مثلا توی داستانِ این دو نفر،اینطوریه که زال،عاشق رودابه میشه.چطوری؟با توجه به توصیفاتی که ازش شنیده..رودابه هم به همین ترتیب و از توصیفاتی که از پدرش راجع به زال شنیده،یک صد نه صد دل عاشقش میشه.. و بعد،تصمیم میگیرن ازدواج کنن.

.

البته من خودمم که بچه بودم،خیلی بچه منظورمه؛مثلا ۷ سال اینا،از بیژن خوشم میومد :دی با توجه به چیزی که مامان برام میخوند،من روی اقا بیژن کراش داشتم..البته اون هم به علاقه ی من توجهی نکرد و دلش رو داد به منیژه. ایش ایش

:دی

.

پس نتیجه میگیریم که فقط در دنیای کودکانه ست که میتونی ندیده و نشناخته دل ببازی به کسی.در دنیای بالغانه،شرایط فرق میکنه.

.

مطمئن نیستم چقدر نتیجه گیریم درسته! ولی در این لحظه،مغزم میگه این درسته!

.

تا نتیجه گیری های بعدی،خدا یار و نگهدارِتان. :دی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد