دکترم بهم قرص داد..قرص هورمونی.چون جوش میزدم..ولی بی شرف کثافت به بدنم نمیسازه :( همه ی دل و روده م بهم ریخته و دو روزه از حالت تهوع و سرگیجه،نمیتونم تکون بخورم..
بهش که پیام دادم،گفت قطعش کنم.دوست ندارم قطعش کنم چون نمیخوام که جوش بزنم :( دلم برای اون پوست صاف و اینه ایم تنگ شده.
ولی مجبوری قطعش کردم از دیشب..خدا کنه که تا صبح خوب بشم..خسته شدم از حالت تهوع.
دلم میخواد صبح که بیدار میشم،سرحال باشم و حالم خوب باشه.
دلم برای پسر گوگولی نقطه شده.برای بغلش..برای این که با آرامش دستاش رو باز کنه و منو بغل کنه،یه جوری که انگار یه ظرف شکستنیِ خیلی ظریفم که اگر مراقب نباشه،ممکنه بشکنم.
خیلی خوشحالم از این که هست و خیلی خدا رو شکر میکنم بابت وجودش..
خوب باشیم الهی همیشه.
آمین.
شکر و الهی شکر.
شب بخیر.
…
پ.ن:
حالت تهوع محترم..از دلم و بدنم برو..خسته م کردی :(