Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

فراموش نشود

یک چیز هایی هست که باید ازشون بنویسم چون مغزم سنگین شده..یادم باشه فردا درمورد «کنجکاوی ادما نسبت به همدیگه» یه چیزی بنویسم.الان خوابم میاد و گشنمم هست!

هوس شیرینی خامه ای کردم واقعا…

ولی به جاش چوب شور میخورم و عصر یخبندان میبینم..

دیگه خلاصه همین.

شب بخیر.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد