Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

جمعه ها روز عشق و حاله

به مامان پیشنهاد دادم امروز ناهار،کباب دیگی یا همون به قول شما کباب تابه ایِ مرغ درست بکنه..الان بوی خیلی خوبی توی خونه پیچیده.

به نظرم منم مامانِ خوبی میشم.و غذاهای خیلی خوشمزه ای میپزم.خونه ای هم که توش زندگی میکنم یه خونه ی گرم و صمیمی،با یه عالمه شمع و همیشه خوش بو خواهد بود.

الان درگیر نصب کردن اون برنامه ی کوفتی روی لپ تاپمم.پیدا نمیشه از بس اپِ مزخرفیه! چینی ها هم خیلی احمقنا..فقط از اپ های مسخره ی خودشون استفاده میکنن.و همین رو به اینا هم یاد دادن..جزئی تر نمیتونم بگم.

خلاصه که اپلیکیشن آشغالش پیدا نمیشه.

باید یه راهی پیدا کنم.کلافه دارم میشم.

الانم میخوام برم زخم کاری ببینم..خیلی مزخرفه ولی فقط میخوام ببینم چی میشه.هووووع خیلی خوشحالم که امروز جمعه س .

بعدش میخوام یه دوش طولانی بگیرم.ماسک بزنم به صورتِ عزیزم.فیلم ببینم دوباره و حتما چیپس سرکه ای میخورم!یعنی حتمااا..شاید ادامه ی جزوه ی چهارشنبه م رو بنویسم.و همینا.

بوس.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد