اومدم برای چکاپ پلاک ثابتِ ارتودنسیم.
ارتودنسی..اَه. این بلای خانمان سوز! چه خوب که تموم شد.همیشه ی خدا دهنم زخم بود.
بعد از مدرسه مستقیم اومدم.بدو بدو رفتم توی دستشویی و مسواک زدم.خب زشت بود اینهمه چیز میز از صبح خوردم،بعد با همون دهن بگم اَاَاَ..و دکتر محتویات دندونام رو ببینه :دی فقط نمیدونم چرا خمیر دندونم این مزه ی بد رو میداد!دهنم مزه ی گوگرد میده..البته گوگرد رو تاحالا مزه مزه نکردم ولی فکر میکنم مزه ی اون رو بده.
این خانومه که دستیار دکتره،خیلی دافه! یعنی دافِ واقعیه. از ایناس که پیکر تراشی کرده،چونه ش رو نمیدونم چیکار کرده،گونه ش رو هم همینطور و لبش رو فیلر زده(فقط فیلر رو بلد بودم :دی )دماغش رو عمل کرده و کوچولوئه،مژه گذاشته و ابروهاش رو نمیدونم چیکار کرده.اسمش رو بلد نیستم.تقریبا میتونم بگم که کوبیده از نو ساخته :دی
خب موضوع اینه که وقتی باهات صحبت میکنه،رفتار خیلی جذابی داره!اما وقتی یکم توی صورتش خیره میشی،میترسی.یعنی من که میترسم حداقل.اخه معلومه هیچیش مال خودش نیست؛همش با خودم میگم وای اگر این یهویی تبدیل بشه به خود واقعیش چی؟یعنی چه شکلیه؟یعنی چه جوریه؟
میگم حالا اینهمه درد و اینا رو چجوری تحمل میکنن؟
اونش به کنار..چه حوصله ای دارن که انقدر وقت صرف میکنن.
ولوم کن عاااااامو!
دیروز عکس یکی از دخترای فامیل رو دیدم یعد از سال هاعین این توصیفات رو داشت و پرهام ریخت که چقدر خودش نبود:(
وای خیلی یه جوریه واقعا -__-