Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

ایشالا ماشالا

منتظرم سایت باز بشه تا دوتا بلیطمون رو بگیرم.

قرار بود برم خونه ی نسیم اینا،اما خواهرش یه جراحی یهویی داشت و کنسل شد.

امروز رفتم پیش روانپزشکم و بهم گفت روندم خیلی خوبه و دو ماه دیگه برم پیشش؛قراره ازم QEEG بگیره و بعد اگر امواجِ بتایِ مغزم به حالت نرمال برگشته بود،داروهام رو کم کم قطع کنیم.آخیش واقعا..از یه سری لحاظ هایی زندگیم رو مختل کردن این دارو ها.لطفا نپرسید چه لحاظ هایی که بهتره نگم

دروغ چراااا؟هنوز هم وقتی هیجان زده میشم،قلبم تند تند میزنه و حتی حالت تهوع بهم دست میده.حالا هر نوع هیجانی میخواد باشه!چه مثبت و چه منفی..دکترم گفت که این طبیعیه.

دیگه چی؟

دیگه همین.

دعا کنید دوتا بلیط توی ردیفای جلویی گیرم بیاد.

خودافس.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد