Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

Woo-Hoo

مینویسم..حتی وقتی که نوشتن هم بلد نبودم،مینوشتم.. اینجا دفترچه خاطرات منه ^_^

تولد بیبه

شنبه تولد بیبیه :)

ولی چون در طی هفته هردومون سرِ کاریم،معمولا جمعه ها میرسیم که همدیگه رو ببینیم؛منم فردا براش تولد میگیرم.

البته تولد بازی دوست نداره،برعکسِ من.بخاطر همینم میریم کافه ی موردعلاقه ی من و البته مورد علاقه یِ اون(چون اونم مثل من سبک بوهو رو خیلی دوست داره) و من اونجا میگم روی یه چیز کیکِ گوگولی،یدونه شمع بذارن و بیارن سرِ میزمون.همینقدر مینیمال و قشنگ ^^

کادویی هم که براش گرفتم رو خیلیییییی دوسش دارم.خیلی زیاااااد.مطمئنم که اونم خیلی خوشش خواهد آمد.

فردا دامنِ جدیدم رو که دوختم،قبل از کلاس بهم تحویل میدن.خیلی براش ذوق دارم و خوشحالم.

امشب خاله پری و دکتر اینا خونمون بودن.خیلیییی خوش گذشت. تازه ده دقیقه میشه که رفتن.

دیگه چی؟

دیگه این که آهان!

امشب نگین برام موهام رو دوتا تیغ ماهیِ خیلی خوشگل بافت.بهرحال فردا تولد بیبیه و میخوام خوشگل موشگل باشم :دی و چون همیشه بهم میگه موهام رو بالا ببندم خوشگل تر میشم،منم موهامو جمع کردم برای فردا.الانم یه روسری پیچیدم دور کله م که موهام خراب نشه تا صبح.بگو ایشالااااا.

موهای عزیزم..موهایِ قشنگ و ناز و زیبایِ من.لطفا لطفا لطفا،تا صبح همینطوری مرتب و تافت خورده بمونین.تولوخداااا.

همین دیگه.

شب بخیر

و

بوس.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد